آگِرِپْتَ: به معنی «گرفتن» و به تعبیر وندیداد، نام گناه کسی است که رزمافزار بر دست گیرد و قصدِ زدن دیگری را بکند. (← وند. فر. ۴، بند ۱۷ به بعد)
آفَرینگان گَهَنبار (گاهَنبار): نام سومین آفرینگان از چهار آفرینگان مهم و مشهور زرتشتیان است که در هریک از پنج روز گهنبارهای ششگانهی سال میخوانند: یازدهم تا پانزدهم اردیبهشت ماه یازدهم تا پانزدهم تیرماه بیست و ششم تا سیام شهریورماه بیست و ششم تا سیام مهرماه شانزدهم تا بیستم دی ماه پنج روز اندرگاه (روزهای افزوده به پایان سال) آفرینگان گهنبار ۱۹ بند دارد و بخشی از خردهاوستاست. (← گهنبار)
آفَرینگان رَپیثوین: نام چهارمین آفرینگان مهم و مشهور زرتشتیان است که هنگام نیمروز و در آغاز و انجام تابستان بزرگ (به تقویم ایران باستان از آغاز فروردین تا پایان مهرماه) برای خشنودی «رپیثوین»، ایزد نگاهبان تابستان، خوانده میشود. در بندهشن (بخش ۲۷) آمده است که رپیثوین هفت ماه تابستان را روی زمین به سر میبرد و در آغاز و انجام تابستان باید فرود
آفَرینگان دَهمان: در اوستا (دَهْمَ) به معنی نیک و پاک است و آفرینگان دَهمان (که «دَهْم آفْریتی» و «دَهمان آفَرین» نیز خوانده شده) نام نخستین آفرینگان از چهار آفرینگان مهم و مشهور زرتشتیان و به معنی نیایش و آفرین پاکان و نیکان است که در روزهای چهارم و دهم و سیام و در سرِ سال پس از درگذشت هرکس میخوانند و برای
آشتی: در اوستا «آخْشتی» و در پهلوی «آشْت» و «آشْتیه» (آشتی و سازگاری و صلح) نام ایزد آشتی است که در هفتنیشت کوچک (بند ۶) و سیروزهی کوچک (بند ۲) و سیروزهی بزرگ (بند ۲) با صفتهای پیروز و سرآمدِ دیگر آفریدگان ستوده میشود.
آفَرینگان: نام دستهای از نیایشهای زرتشتیان است که در درازای سال در جشنها و هنگامهای گوناگون میخوانند. از آن میان چهار آفرینگان دهمان، گاهان، گهنبار و رپیثوین (← همین نامها) از همه مهمتر است. در فرهنگهای فارسی «آفرینگان» را نام یکی از نَسکهای بیستویکگانهی اوستای روزگار باستان خواندهاند، اما در منابع معتبر، هیچکدام از نسکهای اوستا بدین نام خوانده نشده است. با اشاره
آسْنَتَر: (در پهلوی آسنَتار) عنوان ششمین تن از پیشوایان (موبدان) برگزارکنندهی «یَزِشْنَ» بود و کار شستن ظرفها و افزارها و پالودن نوشابهی هوم را بر عهده داشت و در سوی چپ یزشنگاه قرار میگرفت. (← آبرت، راسپی، زوت، سروشاورز، فربرتر، هاونن و یزشن)
آسمان: در اوستا و سنسکریت و پارسی باستان «اَسمَنْ» و «اَسَنْ» به معنی سنگ است و چون سپهر را بهسان سنگ میپنداشتهاند، آن را بدین نام خواندهاند. در پهلوی «اَسمان» آمده و در فارسی گذشته از آسمان، در ترکیبهایی چون آسیاب، باداس، دستاس، خراس و جز آن نیز ریشهی این واژه را میبینیم. آسمان همچنین نام ایزد نگاهبان سپهر است که چندین بار