
دهمِ تیرماه، جشنِ تیرگان: «تیرگان» روزِ پاسداری از مرزهای ایران و روزِ گرامیداشتِ دبیران

تیشتر
در گاهشماریِ کهنِ ایرانی، روزِ سیزدهمِ هر ماه «تیر» نام دارد و از آنجا که هرگاه نامِ روز با نامِ ماه برابر شود آن روز را جشن میگیرند و شادمانی میکنند، از همین رو، سیزدهمِ تیر به گاهشماریِ کهن، دهمِ تیر به گاهشماریِ کنونی، «جشنِ تیرگان» است که ایرانیان در این روز جشنی باشکوه بر پا میکردند.
این جشن از آنِ فرشتهی «تیر» یا «تیشتر» است که به باریدن باران یاری میرساند. افزون بر این، حماسهی آرشِ کمانگیر در این روز رخ داده است، روزی که میتوان آن را روزِ پاسداری از مرزهای ایرانزمین در برابر دشمنان دانست و نیز این روز روزِ گرامیداشتِ دبیران و نیز بزرگداشتِ دهقانان در ایرانِ پیش از اسلام بوده است.
ابوریحان بیرونی در آثار باقیه از مردمان گذشته، در بخشِ «گفتار دربارهی ماههای ایرانی» (بندهای ۲۹ تا ۳۲)، دربارهی جشنِ تیرگان چنین گفته است: «روزِ سیزدهمِ آن، همانا روزِ «تیر» جشن است، که باز از برایِ سازواریِ دو نام «تیرگان» نامیده شود و آن را دو سبب باشد: یکی آنکه آوردهاند افراسیاب چون بر «ایرانشهر» چیرگی یافت و منوچهر را در «تبرستان» دربندان کرد، از وی درخواستِ کاری نمود که بدان چیزی به وی ارزانی دارد، بر این پایه که به اندازهی یک تیرِ پرتاب در همچندش از ایرانشهر بدو بازگردد. پس فرشتهای از فرشتگان نزدش بیامد به نامِ «اسفندارمذ» و فرمان داد که کمانی برگیرد و تیری بدان اندازه که نمودگار تیراندازش باشد. چنانکه در کتابِ «اوستا» بیان گردیده: «آرش» فراخوانده شد که مردی بزرگوار و دیندار و فرزانه بود. منوچهر فرمان داد آن کمان برگیرد و تیر را بیفکند. پس او برخاست و برهنه شد و گفت: ای پادشاه! ای مردم! تن مرا ببینید، من از هر زخم و ریش و بیماری برکنارم، اما یقین دارم که چون با این کمان تیر بیفکنم، تنم پارهپاره شود، جانم از تن برود. همانا این جان را فدای شما خواهم کرد. آنگاه به تک پیش رفت، کمان را – با همهی نیرویی که خدا بدو داده بود – کشید و بدان تیر انداخت و خود پارهپاره شد. خدا باد را فرمان داد تا آن پیکان از کوهستان «رویان» فراگذرد، که هم بدان تا دورترین جایی از خراسان، میانِ «فَرغانه» و «تخارستان»، بر تنهی درخت گردوی بزرگی فرود آمد – درختی چندان بزرگ که مانندش در جهان نبوده است. گویند از جایگاه تیراندازی تا جای فرودشِ پیکان هزار فرسنگ است. پس بر آن تیرافکنی صلح و سازش نمودند، که در همین روز (تیرگان) بوده و مردم آن را جشن گرفتهاند.
… گفتهاند که روزِ تیرافکنی همین روز، یعنی «روزِ تیر» و آن «تیرگانِ کوچک»، است و روزِ چهاردهم، یعنی «گوشروز»، همانا «تیرگانِ بزرگ» است که در آن خبرِ برخوردِ تیرِ آرش بدانجا رسید.
اما سبب دوم همان «دَهیوپَدیه» است که چمِ آن کشورداری، گیتیبانی و پاسداری و فرمانروایی در آن است، و دهقانگری که معانی آن زمینداری، آبادانی گیتی و کشاورزی و بخش کردنِ آن است، این دو همزاد یکدیگرند تا گیتی را آباد کنند و پایمندیاش را همارگی بخشند و تباهیاش را بهسازی نمایند و «دبیری» (= کتابت) پیآیند و همبَر آن دو است. … نامِ این روز «تیر» همنام با ستارهی «تیر» (= عطارد) اخترِ «دبیران» (= کاتبان) است. … پس این روز برای شکوهنمایی و بزرگداشتِ دبیران جشنی شد که در آن به مردمِ گیتی سپارش شده تا به جامهی دبیران (= نویسندگان) و دهگانان (= زمینداران) درآیند. پس شاهان و دهقانان و موبدان و جز ایشان، همچنان تا روزگارِ گشتاسپ، ازبهرِ بزرگداشتِ پیشهی دبیری و مِهینداشتِ دهگانگری در تیرگان جامهی دبیران به بر میکردند» (گردانش پرویز سپیتمان، رویههای ۲۸۸ تا ۲۹۰).
رخداد تاریخی دیگری که در این روز رخ داده، در زمان ساسانیان و پادشاهیِ پیروز بوده که هفت سال در ایران باران نبارید و خشکسالی بیداد میکرد. در چنین روزی، مردم روی به بیابان آوردند و با نیایش خود از پروردگار آرزوی باریدن باران کردند و پس از آن بارش باران آغاز شد و به شادی در چنین روزی ایرانیان به یکدیگر آب میپاشند.
آیینِ برگزاری این جشن چنین است که چند روز پیش از جشنِ تیرگان همهی خانه را پاکیزه میکنند و بامداد روزِ جشن همه آبتنی کرده، جامهی نو میپوشند. آنچه ویژهی این جشن است تار نازکی از ابریشمِ هفترنگ و سیمی نازک است که به هم میبافند که به نامِ «تیر و باد» است که شاید نشانهی رنگهای رنگینکمان در آسمان و نمادی از کمانِ آرش باشد.
برگرفته از «این جا».